
شما از خودتان انتقاد میکنید؟
شما از خودتان انتقاد میکنید؟
این تحقیق به ما میگوید، چگونه انتقاد از خود، به نفع یا به ضرر ماست.
وقتی دوستم مارتی را در آغوش کشیدم و بعد از خوش آمدگویی، به او گفتم که خیلی عالی به نظر میرسد، او گفت: «به نظر میرسد موی من افتضاح است. دامن من خیلی تنگ است. من نیاز به رژیم دارم. امروز یک روز بارانی بود و موهای همه آشفته بود». مارتی یکی از جذابترین زنانی است که من میشناسم، بااینحال او همیشه از اینکه چگونه به نظر میرسد و از رژیم غذایی نامناسب خود انتقاد میکند و میگوید: «وزن اضافی که از سال گذشته داشتم را باید از دست بدهم». ولی هیچکس اضافهوزنی در او نمیبیند.
زمانی که یکی از مراجعانم به من گفت، به علت اینکه بهاندازه کافی سخت کار نمیکند، نمیتواند در شغلش ارتقاء یابد، درحالیکه او باید تا الان در مقام بالاتری بود و او فقط یک احمق است؛ به مارتی و خود انتقادگری او فکر میکردم.
همان روز، مراجع دیگری به من گفت که وزنش زیاد شده است. با اینکه میدانست که این برای سلامتی او مضر است و به نظر وحشتناک دیده میشود، اما نمیتوانست وزنش را کم کند، زیرا او برای چیزهایی که به نظر خودش، سودی برای او نداشت، بسیار تنبل بود.
به نظر میآید، من این روزها بیش از هر زمان دیگری، حتی در میان مراجعان و دوستان، از خودم انتقاد میکنم. بسیاری از افرادی را هم که میشناسم برای اینکه بر اساس قاعده منظمی عمل کنند، خودشان را تحتفشار قرار میدهند.
بهعنوانمثال، درمانگری به من میگفت، مراجعی خارج از کشور بود و خواسته بود که از راه دور به کار درمان ادامه دهند. درمانگر از انجام این کار میترسید، زیرا او میگفت: «من چیزهای زیادی درباره تکنولوژی نمیدانم و این خجالتآور است».
بسیاری از ما چیزهایی را که به خودمان یا در مورد خودمان میگوییم، هرگز به شخص دیگری نمیگوییم. چرا اینگونه است؟
گاهی اوقات ما نمیدانیم چرا بعضی از کارها را انجام میدهیم. گاهی اوقات از رفتار خودمان خجالت میکشیم؛ اما من در کار، بارها و بارها میبینم که اکثر افکار و اعمال، حتی آنهایی که به نظر کاملاً غیرقابل توضیح هستند، هدف خاصی دارند.
هدف انتقاد از خود چیست؟
یکی از دلایل انتقاد از خود این است که شما ممکن است بر این باور باشید که اگر از خودتان انتقاد کنید، تغییر خواهید کرد. بهعنوانمثال، بسیاری از ما در مورد وزن و ظاهر فیزیکی خودمان سختگیر هستیم. ما در مورد خودمان انتقادهای تندی داریم یا راجع به خود فکرهای بدی میکنیم، همه در تلاش هستیم کمتر بخوریم و بیشتر ورزش کنیم. شما ممکن است در تلاشها و فعالیتها، خود را تنبل بدانید. یا ممکن است به خودتان بگوئید که فردی امیدوار نیستید و باور ندارید که در هر زمینهای شکست میخورید، نیرومندتر میشوید.
بهعبارتدیگر، ما از خودمان انتقاد میکنیم تا به خودمان انگیزه دهیم.
یکی دیگر از دلایل ظریفتر انتقاد از خود، این است که شما امیدوارید، شخص دیگری که از انتقاد شما به خودتان باخبر نیست، به شما بگوید که اشتباه میکنید. برای مثال، اگر با صدای بلند بگویید که شما احمق هستید، واقعاً ممکن است به کسی که تعلقخاطر دارید با شما مخالفت کند و به شما بگوید که باهوشترین فرد هستید. این باعث میشود که حداقل برای مدت کوتاهی شما احساس بهتری داشته باشید؛ بنابراین، برای اینکه از خودتان انتقاد کنید، باید مهارت انتقادگری داشته باشید.
از طرفی باید بدانید که محققان به ما میگویند که ما بهطور ذاتی طوری خلقشدهایم تا از خودمان انتقاد کنیم. این نیروی گرایش داخلی که تعصب منفی نامیده میشود، روی چیزهای منفی بیشتر از چیزهای مثبت تمرکز میکند و نشان دادهشده است که به «عملکرد بسیار مهم سازگاری تکاملی» کمک میکند. بهعبارتدیگر، درحالیکه ازلحاظ ویژگی منفی بودن میتواند مشکلساز باشد، بااینحال دارای ارزش خاصی است.
برای مثال، منفی بودن میتواند یک ابزار ارزشمند باشد، زیرا به ما کمک میکند تا از موقعیتهای خطرناک و آسیبزا دوریکنیم. همچنین شواهدی وجود دارد که افکار منفی در کودکانی که در حال رشد و توسعه اجتماعی، شناختی و تواناییهای ذهنی هستند، مهم است. البته در هیچ مرحلهای از رشد کودک نوپا کمکی نمیکند، بهغیراز اینکه پدر و مادر را کلافه کند؛ اما این درواقع، بخشی از پیشرفت شناختی و اجتماعی کودک است و به او کمک میکند که بداند که او از دیگران جداست و در زندگی خود دارای اختیار بوده و قادر به دیدن تفاوتها است و میتواند تصمیمگیری کند.
بااینحال، تحقیق نشان میدهد که ما بیشتر از اینکه تعریف کنیم، انتقاد میکنیم. به عبارتی، با اینکه به تعریف کردن، بهاء میدهیم، ولی بیشتر درباره انتقاد فکر میکنیم.

انتقادگری از خود چگونه کار میکند؟
برخی از بازخوردهای منفی مفید هستند، زیرا به ما کمک میکنند تا خودمان را اصلاح کنیم و خودمان را از خطر دورنگه داریم. این میتواند شیوهای برای ایجاد انگیزه برای خودمان باشد. انتقاد درونی ممکن است روشی برای جلبتوجه به خودمان یا به چیزی که احساس میکنیم باید روی آن کارکنیم، باشد.
بااینحال، انتقاد زیاد از خود میتواند تعادل ما را به هم بزند و ما را از انگیزه سالم به عزتنفس پایین برساند و ما را در به پایان رساندن اهداف خود ناتوان سازد. پژوهشگران دریافتهاند که نسبت ایدهآلی میان تعریف و انتقاد وجود دارد، با اینکه آنها بر تعریف و انتقادی که دیگران از ما میکنند، تمرکز دارند ولی به نظر میرسد احتمال دارد تعریف و انتقاد خودمان درستتر باشد. بر اساس یک مطالعه از تیمهای کسبوکار منتشرشده در مجله کسبوکار هاروارد، عاملی که باعث موفقیت تیم شد، نسبت نظرات مثبت به نظرات منفی بود. بهطور میانگین، امتیاز تیمهای با بالاترین عملکرد، تقریباً شش نظر مثبت در برابر یک نظر منفی بود، درحالیکه برای تیمهای با کمترین عملکرد، یک نظر مثبت برای هر سه نظر منفی بود.
جالبتوجه است، این یافته به طرز قابلتوجهی مشابه نتایج مطالعه جان گاتمن از زوجهای متأهلی که احتمالأ طلاق گرفته یا باهم هستند، است. در پژوهش گاتمن، بزرگترین عامل در توانایی زن و شوهر برای پایداری ازدواج، نسبت نظرات مثبت و منفی که همسران به یکدیگر میدهند، است. نسبت مطلوب، پنج نظر مثبت برای هر نظر منفی است، بسیار شبیه به آنچه در مطالعه هاروارد یافت شد، میباشد. نسبت زوجهایی که طلاق گرفتند، یک نظر مثبت برای هر نظرمنفی، نزدیکتر بود.
بنابراین، درواقع دلایل خوبی برای انتقاد از خود وجود دارد؛ اما برای انتقاد، باید خودگویی منفی خود را با نسبت مناسب از بازخورد مثبت درونی متعادل کنید، یعنی برای هر فکر منفی که شما دارید، سعی کنید شش فکر مثبت پیدا کنید. ممکن است در ابتدا سخت باشد، اما آن را امتحان کنید. من مراجعان را تشویق میکنم که سعی کنند این برنامه را عملی کنند سازند. این کار، یک چالش جالب است زیرا نهتنها باعث میشود که آنها احساس راحتی کنند و توانایی خود را برای رسیدن به هر هدفی که برای خود تعیین کردهاند، بهبود بخشند، بلکه در روابط آنها نیز جالبتوجه بوده است. یک متأهل باتجربه به من گفت، من برای پیدا کردن شش نظر مثبت در برابر یک نظر منفی در خانه با همسرم و در محل کار با همکارانم تمرین میکنم و من فکر میکنم که واقعاً روابط من تغییر کرده است.
برگرفته از مقاله دیانا بارس

