
دلم برای خودم میسوزد؟
دلم برای خودم میسوزد؟
عنوان این مقاله شاید کمی برای شما عجیب باشد. اما ما واقعا نیاز داریم خودمان را درک کنیم و اصطلاحا گاهی دلمان برای خودمان بسوزد. خوددلسوزی یعنی دوست داشتن خود، یعنی خود را لایق دوست داشتن، درک شدن و هر احساس خوبی که به دیگران میدهیم بدانیم. جالب است بدانید این مفهوم بر خلاف ظاهر مدرنش، ریشه در عقاید بودایی دارد. در روانشناسی، خوددلسوزی یک شکل سالم پذیرش خود است. به زبان ساده باید گفت دوست داشتن خود، یعنی خود را به عنوان یک انسان درک کنیم. انسانی که مثل همه افراد ممکن است اشتباه کند یا شکست بخورد. بسیاری از ما با دیگران مهربانتر هستیم و در مورد خود سختگیری بیشتری به خرج میدهیم.
بر اساس پژوهشهای روانشناسی دوست داشتن خود، با افزایش بهزیستی روانشناختی و کاهش افسردگی در ارتباط است. در واقع اینکه با خود مهربان باشید، درست به همان اندازه که دوستی خوب و همدل داشته باشید به شما کمک خواهد کرد. خودلسوزی را نمیتوانیم در یک کلمه معنی کنیم. فرض کنید به دلیل یک اشتباه، به یکی از اهدافتان نرسیدهاید. مدام خود را سرزنش میکنید و گذشته را مرور میکنید. به لحظهای که اشتباه کردید فکر میکنید و اینکه اگر مرتکب این اشتباه نمیشدید چه اتفاقی میافتاد. خوددلسوزی اینجا به کمکتان میآید.
اینکه ناراحت باشید طبیعی است اما باید بدانید این اتفاق ممکن است برای هر کسی بیفتد و ارتباطی با بیکفایتی، نادانی یا هر صفت منفی دیگری که ممکن است به خودتان نسبت بدهید ندارد. به خودتان برچسب نزنید. هر کسی اشتباه کرد لزوما نادان نیست و هر کسی شکست خورد بی کفایت نیست. همه ما اشتباهاتی میکنیم که ممکن است منجر به شکست شود. اشتباهات ما تجربههایی هستند که به سرمایه مهمی برای آینده تبدیل میشوند.
دست از سرزنش کردن خود بردارید و بپذیرید که مرتکب اشتباه شدهاید. این کار به معنی بیمسئولیتی و بیتفاوتی شما نیست. تنها از اتلاف انرژی که سودی برای شما ندارد جلوگیری میکنید. انرژی منفی، احساس بیکفایتی و ناکامی، گفتگوهای درونی منفی(نشخوار فکری) و هر چه که شما را از خودتان ناامید و دلسرد کند، مانعی برای موفقیتهای آینده است. تنها کاری که مفید و ضروری است شناختن دلیل شکست و سعی در اصلاح و عدم تکرار آن است.
گاهی اشتباهات زندگی ما ناشی از هیجانات است. هیجاناتی چون غم، شادی و یا خشم رفتار ما را تحت تاثیر قرار میدهند. قرار نیست خشم، ناراحتی یا هر هیجانی که دارید را سرکوب کنید. نه از هیجانات خود اجتناب کنید و نه تسلیم شوید. کافیست آن را منفی ارزیابی نکنید و به عنوان یک احساس طبیعی بپذیرید. از هیجانات خود آگاه باشید. در عین حال باید بر آن مسلط شوید و اجازه ندهید رفتار شما را تحت تاثیر قرار دهد. اغلب رفتارهای نامناسب ما در زمان خشم بروز میکند.
رفتار مناسب، پذیرش واکنش اشتباه و سعی در کنترل خشم در شرایط مشابه آتی است. اینکه از دست خودتان عصبانی باشید و خود را سرزنش کنید بیش از پیش آرامش شما را برهم خواهد زد. اجازه دهید افکار از ذهن شما عبور کند و شما همچون یک تماشاچی فقط نظارهگر باشید. نه قضاوت کنید، نه درگیر گفتگوی درونی شوید. در صورت نیاز میتوانید از تکنیکهای مدیتیشن استفاده کنید.
خوددلسوزی مغایرتی با تلاش برای بهتر شدن ندارد. از گفتن جملههایی مثل “من همینم که هستم” به شدت دوری کنید. خودتان را بشناسید. ویژگیهای خود را بپذیرید. آنچه هستید را دوست داشته باشید و سعی کنید بهتر شوید. شما تعدادی ویژگی مثبت و منفی دارید اما همیشه میتوانید پیشرفت کنید. اگر زود عصبانی میشوید میتوانید با کمک مشاور خشم خود را کنترل کنید. اگر تعداد شکستهای شما زیاد شده میتوانید با مطالعه راههای برنامهریزی، مشکلات خود را برطرف کنید. هر شکستی دلیلی دارد. آن را بیابید و سعی کنید برطرف کنید. اگر از همان راه قبل بروید و مانند قبل فکر کنید، احتمالا نتیجه گذشته را خواهید گرفت.

